خلاصه داستان: پدر از هم دورافتاده در روز تولد ۱۸ سالگی تیجی با یک خودروی قدیمی او را به چالش میکشد و او را به یک سفر جادهای در سراسر کشور ترغیب میکند. تیجی با همراهان عجیب و غریب خود، سفری طنزآمیز و پر از پایداری را آغاز میکند و درمییابد که طولانیترین جادههای زندگی میتوانند به خانه ختم شوند.
خلاصه داستان: «اسکای فورس» داستانی هیجانانگیز را روایت میکند که از وقایع واقعی یکی از مرگبارترین حملات هوایی میان هند و پاکستان الهام گرفته شده است. قهرمانی از دست رفته، جستجوی یک همرزم برای حقیقت - ادای احترامی حماسی به شجاعت، فداکاری و دلیری شکستناپذیر.
خلاصه داستان: در اوج تب و تاب جنگ ستارگان در اواخر دهه ۱۹۷۰، یک دانشآموز دبیرستانی عاشق سینما با سه همکلاسیاش همکاری میکند تا شاهکار علمی-تخیلی بدون بودجهای را برای پروژه کلاسی خود بسازد.
خلاصه داستان: داستان درباره آنی ده ساله و رانت، سگ ولگردش، است که تلاش میکنند در مسابقات قهرمانی «دوره چابکی» در نمایشگاه سگ کرامپتس در لندن برنده شوند تا مزرعه خانوادگیشان را از خشکسالی و سختی نجات دهند.
خلاصه داستان: اما برای رسیدن به قطب جنوب و ملاقات با پدرش به آمریکای جنوبی سفر میکند، اما نمیتواند برای بخش آخر مسیر سوار یک کشتی شود. او به طور مخفیانه به یک کشتی تفریحی وارد میشود و با مهندسی به نام اندی آشنا میشود.
خلاصه داستان: مرد جوانی به طور غیرمنتظرهای عاشق زنی میشود که ابتدا از او متنفر بود. سفر احساسی آنها به بررسی عمق پشت دلایل امتناع زن و فراز و نشیبهایی که در احساساتشان به وجود میآید، میپردازد.
خلاصه داستان: فیونا و مادرش به یک ماجراجویی در ایرلند میروند، جایی که فیونا به طور غیرمنتظرهای عاشق یک پدر مجرد جذاب میشود که به او کمک میکند تا سرنوشت خود را بپذیرد.
خلاصه داستان: آژانس کارآگاهی اوتسوجی پرونده جدیدی دارد. اکنون با موضوع عجیب «ناپدید شدنهای دستهجمعی» که جامعه را به حیرت انداخته، کارآگاه سوتارو به شکلی جدی به تحقیقات میپردازد!
خلاصه داستان: کمی قبل از آزادی از زندان، تد ایوانز تهدیدی از سوی مردی دریافت میکند که خانوادهاش را به دلیل رانندگی در حالت مستی کشته بود: «اگر با خانوادهات تماس بگیری، آنها را خواهم کشت.»
خلاصه داستان: سالواتوره تودارو، کاپیتان کشتی کاپلینی، به روش خودش رهبری میکند. جلوی کشتی با فولاد تقویت شده است تا در صورت فرصت برخورد با کشتی دیگر آماده باشد. همچنین خدمه او برای درگیریهای نزدیک، به خنجر مسلح هستند.
خلاصه داستان: داستان در ونیز ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. سرهنگ ریچارد کانتول، قهرمانی از ارتش ایالات متحده که جنگ و سختیها را پشت سر گذاشته است، با خبر بیماری خود به شکلی بیتفاوت برخورد میکند.