اینکه کار مرد خانواده از نظر کاری توش ایراد و اشکال هست شکی توش نیست اما وقتی میبینی این مرد برای خانمش هر روز چای میریزه و صبح ها بیدارش میکنه، بچه هاش رو میرسونه باهاشون بازی میکنه برای خانوادش ( هر چند که در نهایت فیلم به اینجا میرسه که بخاطر عقده های بچگی مرد و از روی خودخواهی خودشه !) دنبال فراهم کردن بهترین هاست برای خانمش اسب میخره اصطبل درست میکنه خودش بدون ماشین میره سر کار و ماشینش رو در اختیار همسرش میزاره که به بچه ها و کارای خودش برسه پس از دید بیننده که خودم رو میگم این فقط خودخواهی روری و مرد خانواده برای ثروتمند بودن قابل درک نیست چون با هم نمیخونه ! بعد میبینیم جایی که مرد برای بلند پروازی هاش به مشکل مالی میخوره و از زنش درخواست پول میکنه زنش میگه برو بیرون که نبینه پولش رو کجا میزاره !!! یا یواشکی پول قایم میکنه به شوهرش نمیگه !!! یا وقتی مرد برای کارش نیاز داره زنش پیشش باشه میره تو جلسه کاری گند میزنه به شوهرش جوری که قرارداد و کارش رو تحت تاثیر قرار میده !!! برای من که عجیب بود. آخرشم که فقط مرد مقصر بود و اومدم از همه عذرخواهی کرد ! میگم کار مرد در نهایت غلط بود اما پس نقش زن خانواده تو حمایت از شوهری که تازه شوهر دومش بود و با یه بچه که داشته باهاش ازدواج کرده و با بچش هم خیلی خوب بوده ! اینم چه تو حین فیلم چه آخر فیلم جایی که دخترش میاد بغلش میکنه مشخصه که بچه زن هم این مرد رو دوست داره ! از نظر من داستان منصفانه نبود و فقط همه مشکلات رو مرد دونست نقش حمایتی و تعهدی که زن خانواده هم باید میداشت بدون منطق اخلاقی حذف کرده بود فقط به این بسنده کرد که اسبی داشت و مُرد و به خاطر احساس و عاطفه ای که داشت به این اسب مرد خانواده رو هم محکوم میکنه که کمکی به زن نکرده حتی جالبه تو زمان مرگ اسب حتی دختر و پسرشونم باید نقش حمایتی به مادرشون رو نشون میدادن ! زن هم رفت کار کرد پول جمع کرد اما از شوهرش قایم کرد !