آخرش چرا اینجوری بود؟! یعنی میشد فهمید به خاطر کمبود بودجه فقط سریع خواستن سر و تهشو به هم برسونند و تموم شه. ولی اون خاتمه ی لازم رو نداشت. به اصطلاح closure یا خاتمه داستانی نداشت. به نظر من قطعا میشد فصل آخر به جای ۶ قسمت بیان 10 قسمت کنند که به بقیه جوانب داستان هم رسید. مثل اون دانشمنده کورتازار و اون سیاره جدید (Laconia) و پروتومولکول و حلقه و ...

فیلم سینمایی (2023) Pain Hustlers رو هم حتما نگاه کنید که بی ربط نیست. /tt15257160/

هـشـدار اسپـویـل قسمت آخر صحنه آخر چرا اینایی که جاوید و متعالی شده بودند (تبدیل به نور) بعد دوباره تصمیم گرفتند برگردند به زمین و فانی شوند؟ فقط واسه اینکه کلارک تنها نمونه؟؟؟ مورفی و ایموری دیگه چرا؟ اونها که دیگه باهم بودند و کاری نداشتند بخوان برگردند روی زمین. نایلا دیگه واسه چی برگشت؟ اون که اصلا کاره ای نبود و نقش خاصی هم نداشت. اکو چرا برگشت؟ کسی که به کل هیچ دلیلی نداشت بخواد برگرده روی زمین. یک مشت احمق کسخل به تمام معنا. که بعد از متعالی شدن تصمیم گرفتند برگردند به زمین. کلارک خیلی الکی الکی زد بلامی رو کشت و داشت سرنوشت کل نسل بشر رو به گاج میداد (که البته ریون اومد جمعش کرد قضیه درست شد). بعدش این دوستاش که متعالی شده بودن (تبدیل به نور) به خاطر کلارک برگشتند روی زمین؟ یعنی چی اصن؟ اگه یه نفر دیگه بلامی رو کشته بود به هر قیمتی اکو انتقام میگرفت ولی چون کلارک بود هیچی. تازه بغلش هم میکنه. همین چند قسمت پیش بود که اکو میخواست کل باردو رو با اون سم جم ناین کریستالیز کننده بکشه به خاطر اینکه فکر میکرد بلامی مرده. اما الان که واقعا کلارک زده بلامی رو کشته پس هیچی. باید بیاد بغلش هم بکنه. احمق ترین کسخل ترین انسان های دنیا همین هایی بودند که از اون جهان والاتر دوباره برگشتند به زمین. از ریون دیگه بعید بود. ایندرا و گایا - میلر و جکسون - هوپ و جوردن - اکتیویا و لِویت - مورفی و ایموری - ریون و اِکو و نایلا کلارک افتضاح ترین تصمیما رو گرفت از اول تا آخر سریال همشم قیافه‌ی مظلوم میگیره که چاره ندارم به خاطر دوستام کردم. همشم چ.س ناله میکنه و بغض و زاری که وای من چقد عذاب وجدان دارم. واقعا نفرت انگیزترین شخصیت سریال بود. اینقدر اومدند این همه آدما رو کشتند که تهش اینجوری زندگی کنند! از همون اول هم می‌تونستند اینجوری زندگی کنند.

بهترین دیالوگ فصل دوم بود این: With practice comes mastery With mastery comes knowledge With knowledge comes strength

ایده‌ی اصلیش جالب بود و من حتی رفتم یه خورده در مورد این Quantum Tunneling سرچ کردم ببینم چه مفهومیه که به اطلاعاتم افزوده شد. اما از اونجایی که سریال کنسل شده دیگه داستان نیمه تمام مونده، توصیه می کنم در حد چهار قسمت بیشتر نبینید. سرانجام خاصی نداشت.

سخنان رگنار در روزهای پایانی او: من به وجود خدایان باور ندارم. انسان خودش سرنوشتش رو رقم میزنه، نه خدایان. خدایان ساخته‌ی انسان‌ها هستن تا جواب سوال‌هایی رو بدن که خودشون می‌ترسن به خودشون بدن. .I don't believe in the gods' existence .Man is the master of his own fate, not the gods .The gods are man's creation to give answers that they are too afraid to give themselves

?You were between life and death. What did that teach you .The only thing that I've learned is that life is about suffering. There's no escape from it .That's the truth. What's important is how we deal with suffering, how we deal with the truth ?How do I tell my children that life is all about suffering .They will find out for themselves

یکی از دیالوگ‌های زیبای سریال رو اینجا نوشتم. توروی از لاگرتا میپرسه: بین مرگ و زندگی بودی. این چی بهت آموخت؟ پاسخ لاگرتا: تنها چیزی که یاد گرفتم، اینه که زندگی فقط عذابه. نمیشه ازش فرار کرد. حقیقت اینه. چیزی که مهمه اینه که ما چطور با این عذاب تا کنیم، چطور با حقیقت تا کنیم. توروی: چطوری به بچه هام بگم که زندگی فقط عذابه؟ لاگرتا: خودشون اینو می‌فهمن.

ای کاش اسم سریال این نبود. چون این اسم (Winter King) بیشتر برای سریال جان اسنو مناسبه. منظورم اسپین‌اف بازی تاج و تخت درباره جان اسنو که در دست ساخته.

FAKE NEWS